سالروز ترور رهبر معظم انقلاب

دانلود تقویم 1394 با پس زمینه گل و طبیعت زیبا برای دسکتاپ کامپیوتر

تاریخ درج مطلب: 5 / 4 / 1392

مقدمه:

نقش های متعدد و تأثیرگذار آیت الله خامنه ای در جمهوری اسلامی در کنار پافشاری ایشان در مقابله با جریان های منحرف و بیگانه، منافقین کینه توز را که وابستگی آن ها به بیگانگان در شرایط آن روز روشن شده بود، به تصمیم خطرناکی رساند. تنها با گذشت یک هفته از تصویب عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس و پس از بیانیه منافقین در اعلام جنگ مسلحانه با نظام، آیت الله خامنه ای در مسجد ابوذر تهران مورد سوء قصد قرار گرفتند. حضرت امام رحمه الله بلافاصله پس از ترور، در پیام خود پرده از چهره عوامل ترور برداشتند: «اینان آنقدر از بینش سیاسی بی نصیبند که بی درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایت دست زدند و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین انداز است.»
استدلال های آیت الله خامنه ای در مورد خیانت های بنی صدر به گونه ای بود که در جلسه ی نهایی بررسی عدم کفایت سیاسی رییس جمهور در مجلس، نمایندگان موافق با عدم کفایت، با در اختیار قرار دادن وقت خود، از ایشان خواستند تا در آن جلسه هم صحبت کنند. حضور آیت الله خامنه ای در پشت تریبون در حالی که کیف بزرگی از اسناد را به همراه آورده بودند، تعجب خیلی ها را از میزان خیانت های بنی صدر در طول مدت 16 ماهه ی ریاست جمهوریش برانگیخت و بالطبع دشمنی های زیادی را از سوی سازمان منافقین و گروه فرقان به عنوان حامیان بنی صدر برای آیت الله خامنه ای به بار آورد.

 


هادی منافی وزیر بهداری دوران جنگ است که در دولت شهید رجایی مسئولیت گرفت. او در زمان حادثه ترور مقام معظم رهبری وزیر بود و از نزدیک نجات و درمان ایشان را پیگیری می‌کرد. هادی منافی می‌گوید: روزی که وزیر شدم،‌ جنگ شروع شد، هر روز بحران و درگیری داشتیم و روزهای سختی را سپری کردیم. خلاصه ای از مصاحبه خبرگزاری فارس با وی را در ذیل مرور می کنیم:

اولین تصویر بعد از ترور مقام معظم رهبری در مسجد ابوذر

اولین تصویر بعد از انفجار در مسجد ابوذر تهران
 

در زمان حادثه ترور مقام معظم رهبری در ۶ تیر ۱۳۶۰ شما وزیر بهداری بودند، از آن ماجرا چه به خاطر دارید؟
در آن زمان من وزیر بهداری بودم که به من اطلاع دادند مقام معظم رهبری امروز و آقای خامنه‌ای آن روز (که نماینده فعال مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع بودند) ترور شده‌اند. ما رفتیم در یکی از بیمارستانهای جنوب تهران پایین‌تر از راه آهن و دیدیم که ایشان بعد از انفجاری که در مسجد ابوذر هنگام سخنرانی ایشان به دست منافقین صورت گرفته است، دچار زخمهای وسیع و عمیقی در ناحیه صورت و دست شده‌اند و خونریزی زیادی دارند. افراد و پزشکان دیگری مانند دکتر شیبانی و دکتر ایرج فاضل هم آمدند و همه تلاش کردند که هر طوری هست، ایشان را نجات دهند. بعد تصمیم گرفتیم که ایشان را با هلی کوپتر به بیمارستان قلب که امروز به نام بیمارستان قلب شهید رجایی است منتقل کنیم.
چطور ایشان را منتقل کردید؟
ایشان به هوش نبودند. مردم هم از این حادثه باخبر شده بودند و نگران بودند، اطراف بیمارستان را جمعیت زیادی از مردم پر کرده بود و جابجا کردن ایشان را مشکل کرده بود. ما اول یک هلی کوپتر را آوردیم. جمعیت به تصور اینکه آقا در این هلی کوپتر است بعد از پرواز هلی کوپتر، رفتند و جمعیت کم شد. بعد هلی کوپتر دوم را آوردیم و با آن آقا را به بیمارستان قلب شهید رجایی منتقل کردیم. خود من هم با ایشان در هلی کوپتر بودم. در آنجا بستری شدند و اطبا و جراحان برجسته آن روز آمدند و خیلی خوب رسیدگی کردند. یادم می آید ۶۰ کیسه خون به ایشان تزریق کردیم تا نجات پیدا کردند. البته لطف خدا بود، چون واقعاً نجات فردی که فشار خون ندارد، نبض ندارد و در حالت وخیم است در آن شرایط معجزه بود. چندین ساعت ایشان زیر عمل بودند. اتفاقاً همان روز که آقا عمل کردند، به من خبر دادند که انفجاری هم در حزب جمهوری (۷ تیر) اتفاق افتاده است. خیلی‌ها را برای جلسه حزب جمهوری دعوت کرده بودند، ۲ یا ۳ بار هم به من زنگ زده بودند که حتماً بیایید جلسه مهمی است.
یادم می‌آید که روز ۷ تیر که وضعیت آقا مقداری تثبیت پیدا کرده بود، بعد از اینکه من از بیمارستان قلب خارج شده بودم، شهید رجایی به من زنگ زد و گفت کجایی؟ گفتم از بیماستان از پیش آقای خامنه‌ای می‌آیم. می‌خواهم بروم حزب جمهوری. آنجا بود که شهید رجایی به من خبر داد که در حزب جمهوری اتفاقی افتاده و به من گفت که بروم و به او هم خبر دهم که چه اتفاقاتی افتاده است. من رفتم طرف حزب جمهوری و دیدم که همه چیز به هم ریخته است، ساختمان فرو ریخته، عده‌ای را برده‌اند ولی اکثراً به صورت جنازه روی زمین مانده‌اند و تقریباً کسی سالم نمانده است. بیش از ۷۰ نفر آنجا شهید شدند.
به هر حال رفتیم آنجا و توی سردخانه جسد شهید بهشتی را دیدیم. از سینه به پایین از بین رفته بود اما سر سالم بود. من از آنجا به شهید رجایی زنگ زدم و جریان را توضیح دادم. شهید رجایی گفت من باید ببینم. گفتم سریع بیایید چون اجساد را می‌خواهند به پزشکی قانونی ببرند. با هم رفتیم بالای سر جنازه‌های حادثه ۷ تیر. شهید رجایی خیلی آدم خودداری بود اما بعد از دیدن اجساد نتوانست روی پایش بایستد، صندلی آوردیم تا بتواند بنشیند.
ولی مقام معظم رهبری نجات پیدا کردند.
بله، آقا روز ۶ تیر ۱۳۶۰ در حالی که در مسجد اباذر سخنرانی می‌کردند، بمبی منفجر شد و به شدت به سینه و دست راست ایشان آسیب زد. خون زیادی هم از ایشان رفت اما لطف و خواست خدا بود که ایشان زنده بمانند. اتفاق عجیبی بود. از معجزات بود. معلوم است که خداوند وظیفه مهمی را برای ایشان مقدر کرده بود تا این انقلاب را نگه دارند.
درمان ایشان چقدر طول کشید؟
در بیمارستان نزدیک ۶۰ کیسه خون به ایشان تزریق شد. چندین عمل هم روی سینه و دست ایشان انجام شد. پروفسور سمیعی که جراح معروف بین‌المللی مغز و اعصاب است، تصادفاً در آن روزها در ایران بود. او هم آمد و کمک کرد. جراحان و متخصصان برجسته عروق آمدند. دکتر لواسانی متخصص ریه هم آمد و نهایتاً قسمت و تقدیر الهی این بود که ایشان زنده بمانند.

چه مدت بستری بودند؟
توی بیمارستان حدود ۲ ماه بستری بودند، بعد هم ایشان را به جای امنی در شمیران منتقل کردیم.
شما مسئول تیم درمان ایشان بودید؟
بله،‌از همان زمان که این اتفاف افتاد من مسئول تیم درمان ایشان بودم و بعد از دوره وزارت هم این مسئولیت را تا چند سال پیش داشتم.

بعد از چه مدت بهبودی حاصل شد؟
ایشان تحت درمان بودند تا زمان انتخابات ریاست جمهوری بعدی که امام اجازه دادند روحانیون وارد عرصه شوند و به حضرت آقا تکلیف کردند که ایشان هم در انتخابات شرکت کنند. در آن زمان دیگر ایشان بهبود کامل پیدا کرده بودند. به جز دستشان که آسیب جدی دیده بود.
زمانی که آقا در بیمارستان به هوش آمدند را به خاطر دارید؟
بله، زمانی که آقا در بیمارستان به هوش آمدند، اول پرسیدند که از همراهانشان در مسجد کسی آسیب ندیده است؟ گفتیم نه، کسی طوری نشده است. بعد از وضع خودشان پرسیدند. گفتیم راستش این است که ممکن است دست راست شما دیگر کار نکند! گفتند: دست لازم نیست، زبانم کار کند کافی است. از روز بعد شروع کردند به تمرین نوشتن با دست چپ و خیلی زود با دست چپ درست مثل دست راست می‌نوشتند.
واکنش حضرت امام(ره) به این اتفاق چه بود؟
امام مرتب پیگیر حال آقا بودند و ما روزی یک یا بعضی روزها دوبار خدمت ایشان می‌رسیدیم. تا اینکه آقا بهبود پیدا کردند و امام به ایشان تکلیف کردند که مسئولیت اجرایی بپذیرند. ایشان هم همواره در مقابل دستورات حضرت امام خاضع بودند و این طوری بود که توانستند انقلاب را تا امروز مقتدرانه نگه دارند.

(به نقل از: رویش نیوز)


 

شرح حادثه ترور به روایت یکی از محافظین حضرت آقا:
محافظ بیسیم را برداشت. کدشان «حافظِ هفت» بود. «مرکز ۵۰- ۵۰»؛ این رمزِ آماده باش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده. کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه. محافظ یک دفعه توی بیسیم گفت: «با مجلس تماس بگیر.» اسم دکتر فیاض بخش و چند نفر دیگر از پزشک های مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، ... بگو بیایند بیمارستان.»
بیرون از مسجد، آیت الله خامنه ای لحظاتی به هوش آمدند اما بلافاصله از هوش رفتند. در بین راه بیمارستان هم چند باری به هوش آمد و دوباره از هوش رفتند؛ ایشان هروقت به هوش می آمدند شهادتین می گفتند. لب ها و چشم ها تکان می خوردند؛ خیلی کم البته. ابتدا ایشان را به درمانگاهی در همان نزدیکی ها در خیابان قزوین بردند اما کاری از دست کسی برنمی آمد و باید ایشان را به جای دیگر می بردند. در این بین پرستاری که فهمید ایشان آیت الله خامنه ای، امام جمعه تهران هستند، بلافاصله به محافظین گفت یک کپسول اکسیژن همراهشان ببرند اما انگار کسی صدای او را نشنید برای همین هم کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. در تمام راه، ماسک اکسیژن را روی صورت آقا نگه داشت.
ایشان را برای ادامه درمان و تامین امنیت بیشتر به بیمارستان قلب شهید رجایی انتقال دادند. دکترها می گفتند آقا چند مرتبه تا مرز شهادت رفته و برگشته. یک بار همان انفجار بمب بود، یک بار خونریزی بسیار وسیع و غیر قابل کنترل بود، یک بار هم جمع شدن پروتئین ها در ریه و حالت خفگی. همه اینها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت. چند پتو می انداختند روی آقا. گاهی حتی دکترها بغلشان می کردند تا لرز را کمتر کنند. معلوم نبود منشأ این تب ها کجاست؟

(به نقل از: فردا نیوز)


 


 


منتظر پیام ها و نظرات شما عزیزان هستم؛ با تشکر ـ ع. دشتی

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



:: موضوعات مرتبط با این مطلب: وقایع تاریخی، ،
:: برچسب‌ها: مقام معظم رهبری, 6 تیر 1360, ترور,

بنده نه ادیبم، نه سیاستمدار، نه اقتصاددانم و نه هیچ چیز دیگر! سوژه های خود را از منابع مختلف گلچین می کنم، به امید آن که سهمی هرچند اندک در پُر کردن اوقات گرانبهای شما عزیزان داشته باشم. امیدوارم بنده را از نظرات مفید خود محروم نسازید!