پیامبر اسلام(ص)؛ وفات یا شهادت

دانلود تقویم 1394 با پس زمینه گل و طبیعت زیبا برای دسکتاپ کامپیوتر

تاریخ درج مطلب: 10 / 10 / 1392

پیامبر اسلام؛ وفات یا شهادت

قال الصادق علیه السلام: و ما من نبی و لا وصیّ و الاّ شهید.(1)
عده ای تلاش می کنند در جامعه مسلمین القا کنند پیامبر عُمر طبیعی خودشان را کرد و کسی به ایشان قصد سوء نکرد و این نظر خود را با تعبیر وفات و یا رحلت پیامبر ابراز می دارند و متأسفانه در محافل شیعیان هرچند نادانسته و ناخواسته چنین تعبیر می شود.
باید بدانیم پیامبر را چندین بار ترور کردند. در اوایل بعثت، مشرکان قصد حذف فیزیکی ایشان را داشتند و در ادامه و مخصوصا بعد از هجرت به مدینه و استقرار حکومت اسلامی، منافقین که طمع ریاست داشتند، چندین بار سوء قصد به حضرت رسول کردند که ناکام ماند اما در آخر ایشان را مسموم و به شهادت رساندند و به قصد شوم خود رسیدند. اما دلیل ادعای ما علاوه بر تاریخ صحیح صدر اسلام، روایتی است که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «هیچ پیامبر و وصیّ پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد.» یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال روایتی در همین مضمون از امام صادق(علیه السلام) نقل می کنند و تصریح می کنند که روایت صحیحه است.
در ادامه روایاتی می آید که نشان دهنده شهادت حضرت ختمی مرتبت است:
عیون: اباصلت هروى از حضرت رضا (علیه السّلام) نقل كرد كه فرمود: «هیچ یك از ما نیست مگر اینكه كشته مى ‏شود». اعتقادات صدوق می نویسد اعتقاد ما این است كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر مسموم‏ شد، پیوسته این ناراحتى در آن جناب بازگشت می كرد تا بالاخره رگ گردنش بر اثر سمّ قطع شد و از آن ناراحتى فوت شد.(2)
كفایة الاثر: هشام بن محمّد از پدر خود نقل كرد كه حضرت امام حسن (علیه السّلام) پس از شهادت پدر خود امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در ضمن سخنرانى خود فرمود: «پیامبر اكرم به من خبر داده كه امامت در اختیار دوازده امام از اهل بیت اوست كه برگزیده‏ اند. هیچ كدام از ما نیست مگر اینكه یا مسموم مى‏شود و یا مقتول».(3) عده ای بر این نظرند (البته روایاتی هم مؤید نظرشان وجود دارد) که زنی یهودی ایشان را مسموم کرد؛ اما تاریخ این مسمومیت تا لحظه شهادت زیاد است و با عقل جور در نمی آید. اما نظر دیگری هست که از درون امت اسلامی، منافقین پیامبر را مسموم کردند. این روایت اشاره به همین نظر دارد: جبرئیل ابتدای سوره‏ عنكبوت را بر حضرت رسول فرود آورد و گفت: اى محمّد بخوان «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْكاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْكُمُونَ‏».(4) رسول خدا به جبرئیل فرمود: این چه آزمایشى است؟ جبرئیل عرض كرد: اى محمّد! همانا خداى تعالى تو را سلام می رساند و می فرماید: كه من پیامبرى پیش از تو نفرستادم مگر اینكه در پایان زندگیش، جانشینى كه بجایش بنشیند، برگزید و روش و احكامش را زنده كرد. پس راستگویان آنانند كه فرمان رسول خدا را اجرا می كنند و آنان كه نافرمانى او را می كنند دروغگویانند. همانا اى محمّد! نزدیك شده رفتن تو بسوى پروردگارت، خدا فرمان می دهد به تو كه پس از خود على بن ابى طالب را براى امتت انتخاب كنى. او جانشین تو است كه قیام به ارشاد و هدایت امت و رعیتت می كند. اگر امت، پیروى او را كردند سالم خواهند ماند… حذیفه گفت: رسول خدا، على (علیه السّلام) را خواست و با او خلوت كرد. همان روز و شب، علم و حكمتى كه خدا به وى سپرده بود، او هم به على(علیه السلام) سپرد و او را آگاه كرد آنچه را كه جبرئیل گفته بود.
این داستان، روزى بود كه پیامبر در خانه عایشه دختر ابوبكر بود،... عایشه عرض كرد: هم اكنون مرا آگاه فرما. در انجام وظیفه، من بر دیگران مقدم باشم و آنچه را كه صلاح من است، بگیرم. پیامبر فرمود: به تو خبر می دهم اما به كسى نگویى مگر آنگاه كه من فرمان خدا را در میان مردم اجرا كنم... سپس پیامبر به همسرش عایشه فرمود: خداى تعالى به من خبر داده كه عمرم به پایان رسیده و فرمان داده كه على را بجاى خود نصب كنم و او را پیشواى مردم قرار دهم.... عایشه تعهد سپرد كه راز را افشا نكند. خداوند، پیامبر را از آن راز كه با حفصه دختر عُمر درمیان گذاشت، آگاه كرد. طولى نكشید كه عایشه، حفصه را خبر داد و هریك از این دو خانم پدران خود (عُمر و ابوبکر) را آگاه كردند. آن دو گرد هم آمدند و همه را از این راز آگاه كردند. گروهى به گروه دیگر گفتند: همانا محمّد خیال دارد خلافت را در میان خاندان خود قرار دهد مانند روش پادشاهى كسرى قیصر تا پایان روزگار. نه به خدا در این زندگى دگر براى شما بهره‏ اى نیست اگر این كار به مرحله‏ اجرا برسد و خلافت به على بن ابى طالب واگذار شود. همانا محمّد به ظاهر شما با شما معامله كرد. ولى على آن طور كه خودش بخواهد با شما معامله می كند! سخن در میانشان رد و بدل شد. بسوى عُمر رفتند افكار خویش را به گردش آوردند. همه با یكدیگر متفق شدند و سخن بدینجا رسید كه شتر پیامبر را رم بدهند تا از شتر بیفتد و جان بسپارد. همین كار را در جنگ تبوك انجام دادند ولى خداوند شرّ آنان را از پیامبرش برگرداند. سپس آنان به فکر كشتن، مسموم‏ کردن و فریب دادن رسول خدا افتادند.(5)
این چند نمونه، گویای قصد شوم منافقین در به شهادت رساندن پیامبر اسلام است تا خود بر مسلمانان حکمرانی کنند؛ و کردند آنچه می خواستند و شد آنچه نباید می شد. «وَ سَیَعْلَمُ‏ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون‏» و آنها كه ستم كردند به زودى مى‏ دانند كه بازگشتشان به كجاست!(6)
 
.....................................................................................
پی نوشت ها:
1. بصائر الدرجات، محمد بن حسن بن فروخ صفار، ص 503.
2. ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، ج‏ 5، ص 176.
3. همان، ص 178.
4. سوره عنکبوت، آیه 1 – 3.
5. ارشاد القلوب، ترجمه رضایى، ج ‏2، صص 235- 238.
6. سوره شعراء، آیه 227.

(برگرفته و تلخیص از: SHIA-NEWS.COM)

 


 


منتظر پیام ها و نظرات شما عزیزان هستم؛ با تشکر ـ ع. دشتی

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



:: موضوعات مرتبط با این مطلب: وقایع تاریخی، ،
:: برچسب‌ها: پیامبر اسلام, شهادت یا وفات,

بنده نه ادیبم، نه سیاستمدار، نه اقتصاددانم و نه هیچ چیز دیگر! سوژه های خود را از منابع مختلف گلچین می کنم، به امید آن که سهمی هرچند اندک در پُر کردن اوقات گرانبهای شما عزیزان داشته باشم. امیدوارم بنده را از نظرات مفید خود محروم نسازید!